سوال روز :ایران چند سال تاریخ و تمدن دارد؟

متن ادبی یک صبح سرد و برفی زمستان

متن ادبی یک صبح سرد و برفی زمستان

متن ادبی درباره یک صبح سرد و برفی زمستان صفحه 38 دوازدهم

متن ادبی یک صبح سرد و برفی زمستان

انشا ادبی و زیبا درباره صبح سرد و برفی

با لمس سرما از تختم پایین می آیم، در قدیمی ایوان مادربزرگم را باز می کنم. صدای قیژ قیژ در، افشانه ی سرما به رویم پاشیده میشود و چشمانم که انتظار میزبانی افشانه ها را ندارد برای دمکی پرده ای حریری را مانع ورودشان می کنند بی خبر از آنکه ریشه های پرده یار قدیمی افشانه ها هستند و به محش باخبر از ورودشان آماده ی میزبانی می شوند و پرده ی حریری را برای ورودشان بالا می برند. حال آنکه چشمانم آماده ی میزبانی شده است افشانه های سرما را با جان و دل قبول می کند و هر لحظه از وجود آنها سرتاسر اشتیاق و لذت می شود و برای اینکه مبادا این افشانه ها تنم را از لمسشان دریغ کنند دستانم حصار بدنم می شوند.

صدای ریزش برف ها روی زمین گوشم را می نوازد و تمام حس های خوب امروز در بدنم رخنه می کند و این دلیلی می شود تا پایم جرات دراز شدن از گلیمش را پیدا کند و با این جرات ارمغانی مملو از حس خوب سرما به مغز و استخوانم بدهد. دستانی که حصار بدنم بودند حال برای بلعیدن افشانه های سرما باز شده اند، پاهایم را به چرخیدن وا می دارند تا با این چرخش تمام برف بر روی صورتم بنشیند و دانه های برف نصیب موهای مشکی رنگم شود و در آن سرمای زمستانی، روح و روانم از آن هم لذت گرم می شود و آرامش به قلبم سرازیر می شود آرامشی است گرانبها از سقف جهان.

متن ادبی صفحه 38 نگارش پایه دوازدهم

انشا ادبی درباره صبح سرد و برفی در یک روز زمستانی

 

گردآوری توسط: مرجع انشا ensha.org

اخطار:

کپی برداری از مطالب “مرجع انشا” در سایت ها و وبلاگ ها ممنوع می باشد در صورت مشاهده مراتب به سایت ساماندهی و همچنین به DMCA Report از طریق گوگل گزارش داده خواهد شد. استفاده در مدارس و مکان های آموزشی هیچ مانعی ندارد.

درباره ی admin

با آرزوی موفقیت شما دانش آموزان گرامی

همچنین ببینید

لوگو مرجع انشا

جواب باهم بیندیشیم صفحه 20و21 شیمی یازدهم_بخش دوم

در این نوشته پاسخ پرسش‌های “ت و ث” را می‌خوانید. برای مشاهده بخش اول(پاسخ پرسش‌های …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

پنج × 2 =

لایسنس نود 32 آپدیت نود 32