انشا با موضوع انتظار
انشا درباره انتظار موعود امام زمان (عج)
انشا با موضوع انتظار برای امام زمان
امشب شب نیمه ی شعبان است؛ شب شورانگیز سالهای کودکی من و پرسه های پر از چراغ و شربت و شیرینی، در شهری که انگار همه منتظر آمدنش بودند و پرچم عدالتش؛ منتظر آنکه “کسی از خویش برون آید و کاری بکند”. جشن نیمه ی شعبان انگار تمرینی بود برای آذین و فرش کردن زمین و آسمان برای روزی روزگاری استقبالش… و صدای منتظرانِ دلتنگی که میخواندند:
“عزیزٌ علَیّ أن أرى الخلقَ و لا تُرىٰ”
یعنی: بر من سخت می آید که همهی خلق را ببینم و تو را نه!…
سالها گذشت و آنانکه وعدهی استقبالش را می دادند به فکر بدرقه اش افتادند! هنوز نیامده برایش حرمی ساختند و نه به خاک، که به چاهش سپردند و به منتظرانش نشانی همان حرم و چاه را دادند؛ منتظرانی که قرار بود روی زمین را عدالتخانه کنند زیر زمین را پر از نامه کردند؛ نامه های شکایت به او.
مادربزرگ اما میگفت: چاه کن همیشه ته چاه است! منظورش جمکران نبود ولی چه فرقی میکند اگر آخر قصه، قرار است چاه کن ته چاه بماند. ولی کاش بیاید! نه برای آنکه زمین را پر از عدالت کند و نه حتی برای آنکه چاه کنان را ته همان چاه بگذارد و دلمان خنک شود، نه! کاش بیاید چون کم نیستند مادرانی که هنوز تمام دلتنگی شان را برای آمدنش نگه داشته اند… مادر شهیدان عباسی، وقتی محمدش را بعد از شلمچه ی آخر، به خاک می سپردیم حتی اشک هایش را هم گذاشته بود برای روز آمدنش…
عزیزٌ علَیّ أن أرى الخلقَ و لا تُرىٰ…
نویسنده: محمد جواد اکبرین
انشا درباره نیمه ی شعبان و انتظار کشیدن
تحقیق درباره انتظار جشن نیمه ی شعبان
گردآوری توسط: مرجع انشا ensha.org
اخطار:
کپی برداری از مطالب “مرجع انشا” در سایت ها و وبلاگ ها ممنوع می باشد در صورت مشاهده مراتب به سایت ساماندهی و همچنین به DMCA Report از طریق گوگل گزارش داده خواهد شد. استفاده در مدارس و مکان های آموزشی هیچ مانعی ندارد.