انشا درباره ایستاده ام ایستاده ای ایستاده ایم جنگلیم تن به صندلی شدن نداده ایم
پاسخ شعر گردانی صفحه 55 نگارش پایه دهم درباره ایستاده ام،ایستاده ای،ایستاده ایم
الله اکبر الله اکبر، بانگ نماز عشق بر تمام مسجد های شهر قلبمان طنین افکنده، اغاز بندگیمان، آغاز امضا کردن قرار دادهای دلمان. برقله های دماوند و البرز دست در دست هم هنوز هم ایستاده ایم. از همان روزی که قصه ی جوانمردی و آخرین لالایی مادران برای جگر گوشه هایشان خوانده شد و سرباز ولایت را بر پیشانی شان مهر زدنند هنوز هم عاشقانه پای قرارداد های احساسمان هستیم. آری عقب بایستید این خاک مقدس حرمت دارد حرمت ریشه ریشه اش در صندوق نامه ی شاخه هایش برگ معرفت خورده است.
ما را از چه می ترسانید ما همان سربازان امامت و ولایتیم، هزار دعای مادر پشت سر ماست، ما از هیچ چیز نمی ترسیم گزینه های بی مروّتی تان روی میز است سوگند به قرآنمان و به طاها و یاسین مان جایمان را به هیچ کس نمی دهیم و نخواهیم داد. صدا را می شنوی آن سوی جنگل صدای شیپور مردمانی می آید که فریاد غیرت و غرورشان گوش دشمن را کر کرده است. بانوی عشق بهار، «مهر» قبولی جنگ و جاودانگی مان را در صفحه تلاوت های تاریخمان زده است ( الصلاه الصلاه) قنوت نمازهای مردمانمان است می شنوید ما یک دلیم مانند همان جنگلی که فراخنای وجودش عمر نمیشناسد. رمز معرفت رمز ایستادگی را شاه کلید طبیعتش قرار می دهد.
آری ای “ایران اگر دل تو را شکستند تو را به بند کینه بستند چه عاشقان بی نشانی که پای درد تو نشستند” تقدیم به غیور مردان و پاک بازان سرزمینم، به زنان دلیر و به ایستادگی شیران و پلنگان جاودان.
پاسخ شعر گردانی ایستاده ام ایستاده ای ایستاده ایم
شعر گردانی جنگلیم تن به صندلی شدن نداده ایم صفحه 55 دهم
اخطار:
کپی برداری از مطالب در سایت ها و وبلاگ ها ممنوع می باشد در صورت مشاهده مراتب به سایت ساماندهی و همچنین به DMCA Report از طریق گوگل گزارش داده خواهد شد. استفاده در مدارس و مکان های آموزشی هیچ مانعی ندارد.