انشا درباره عصر پاییزی جمعه

انشا با موضوع انشا درباره عصر پاییزی جمعه

تحقیق در مورد بعداظهر روز جمعه پاییز

مقدمه: پاییز، برای بعضی ها دل انگیز است و برای بعضیها غم انگیز برای من فصل سردی دلهاست فصل باریدن اشکها اینروزها هوای دلم هم پاییزیست…

تنه انشا: یک روز دلگیر روی نیکمت پارک نشسته باشی، برگ های زرد و نارنجی روی سرت هوار شوند، موسیقی غمناک پاییزی گوش دهی، مهم نیست مهر، آبان یاحتی آذر بودنش! مهم آن غروب دل انگیز پاییزیست! آن عصر جمعه پاییزی. هوس میکنی در این فضا قدم بزنی و پاهایت را برهنه روی برگ های زرد و نارنجی پاییزی بگذاری. تا با تمام وجودت پاییز را لمس کنی. تا صدایش را بشنوی. شنیدی!؟؟ خش و خش و خش آخ که چه فکرهایی که برسرت نمی زند. پاییز چه فصل عاشقانه ای است. فصل آرزوهای محال! خاطرات خوب و بدت را به یاد می آوری تا به خودت می آیی اشک از دیدگانت فروریخته! شاعرانه های پاییز را کجا میتوان فریاد کشید. خودش که خیلی وقت است مهر خاموشی بر لب زده! حالا هم نمیخواهی چیزی بگویی!؟؟ مگر میشود پاییز باشد و غروب خورشید و جمعه و حرفی نزد!؟؟ تو چه دلی داری…

نتیجه و جمع بندی: حالا من، در میان یک عصر جمعه ی پاییزی، میان برگ های زرد و نارنجی با پاهای برهنه گیر افتاده ام. دارم راه میروم و به این فکر میکنم، که پاییز چه فصلی است! که بعضی درختان هم می ترکد! که ما اشک میریزیم و آنها برگ! به عزیزانی ک پاییزهای قبل تر کنارم بودند فکر میکنم.به هفتمین پاییزی فکر میکنم که پدربزرگم را ندارم. ای کاش میشد این پاییز بود. از پاییزهای عمرتان به سادگی نگذرید… 

نویسنده: خاطره شجاعی یازدهم تجربی دبیرستان معراج، تشان، بهبهان

تحقیق درباره عصر روز جمعه فصل پاییز

انشا پایه یازدهم در مورد پاییز

گردآوری توسط: مرجع انشا ensha.org

اخطار:

کپی برداری از مطالب “مرجع انشا” در سایت ها و وبلاگ ها ممنوع می باشد در صورت مشاهده مراتب به سایت ساماندهی و همچنین به DMCA Report از طریق گوگل گزارش داده خواهد شد. استفاده در مدارس و مکان های آموزشی هیچ مانعی ندارد.