سوال روز :ایران چند سال تاریخ و تمدن دارد؟

انشا درباره وارثان زیبایی خدا

انشا درباره وارثان زیبایی خدا

انشا با موضوع وارثان زیبایی خدا

انشا درباره وارثان زیبایی خدا

انشا زیبا با موضوع وارث های زیبایی خدا

ای ابر ببار٬ بغض سنگین را بشکن.ببار و  طراوت را به ارمغان آور. ببار بر دل خاک خشکیده ی کویر٬ ببار بر لب های تشنه آدمیان٬ ببار بر کشتزارهای سرسبز و ببار بر پهنای دریای بیکران. ببار باران٬ ببار.دلم سخت بودنت را می خواهد .دراین تنهایی ها٬ در این بی کسی ها٬ رازدار بی منت تویی٬ نوازنده ی عاشق تویی٬ زندگی بخش تویی. بنواز آهنگ زندگی را٬ خیس کن شیشه ی غبار گرفته ی کلبه ی غم و تنهایی را و بساز خشت خانه گلی را. ای برف ببار.سپیدی روی تو، همچو آیینه ای پاکی را به قلب ما می تاباند.برف ببار. بنشین بر شاخه های درختان٬ سرسره و تاب های بوستان. بنشین بر چنار های قد کشیده٬ قلب های یخ زده. بنشین بر دست های پینه بسته٬ چشم های به انتظار نشسته.

ببار. قدم زدن در هوای باتو٬ با همه ی سرما٬ گرمی را به جان های خسته هدیه می دهد. نباشی زمستان مفهومی ندارد. ببار و با سپیدی وجود پاکت٬ معنا بخش واژه های مبهم آن باش. ببار و خاطرات شیرین کودکی را یادآور باش. خاطرات شیرینی که در لحظه لحظه اش بوی خوشی به مشام می رسد و تک تک صحنه هایش گل خنده را روی لبانمان می کارد. یادش بخیر. از پشت پنجره به لحظه ی فرود تو خیره می شدیم. بر عکس باران٬ تو با متانت خاصی آرام آرام سوی زمین می آمدی. همسفر باد بودی و سوار بر باد در آسمان رقص با شکوهت را به نمایش می گذاشتی.

با هر تکان٬ چشم هارا نوازش می کردی. قلب٬ باتو و در هوای تو٬ حس جدیدی را تجربه می کند. دست ها اما بی اختیار سوی تو دراز می شود.فقط یک بار لمس٬ یک بار نوازش تو٬ برایش به دنیا می ارزد. لحظه با شکوه رقصت به سر آمد. عاقبت سهم خاک شده ای. خوشا به سعادت خاک که مقصد راهش تویی٬ زندگی بخش ذراتش تویی. سپیدی بی آلایش تویی٬ آلودگی هارا٬ سیاهی هارا٬ با خود به دل زمین می بری. سپید بخشنده تویی٬ آب را٬ مایه ی حیات را٬ تو از جان خویش٬ بر رود جاری می کنی. برف سپید٬ برف سبک بال آرزوها و امید٬ ای رقاص چشم نواز شب های پرنور٬ ببار٬ آهسته ببار بر سر چنار.

زمین تور سپیدی به تن کرده است. چشم ها از سپیدی و پاکی اش خیره مانده است. درختان کلاه خودی به سر همچو سربازی قامت بسته اند. پرستوها به دنبال آشیانه ای گرم٬ رهگذر آسمان شده اند. کودکان برای بازی٬ چکمه به پا کرده اند. از فراق خورشید می سوزد٬ در حسرت غنچه، گلی می گرید. کودکان او را می خوانند. کوچه دلتنگ بودنش است. رود بودنش را مدیون اوست و کوه با تمام ابهتش جایگاه دیرین او.

از عشق پاییز می گذرد و چشم انتظار بهار است. پاییز را پس می زند و بهار را ستایش می کند. پاییز از جانش٬ از زیبایی اش برای او می گذرد. ولی او بی توجه به پاییز٬ نازکش بهار است. برف هایش را پیشکشش می کند٬ سرمایش را اسیرش می کند٬ آدم برفی هایش را فدایش می کند. او همان زمستان عاشق است. زمستان عاشق٬ عشق را در بهار خلاصه می کند. و برای آغاز دوباره ی بهار٬ از خود٬ از وجود خود و از زیبایی خود می گذرد.زمستان٬ همه سردی اش را چشیده اند.

اما پشت این سردی گرمایی خیره کننده و امیدبخش نهفته است. گرمایی که تک تک اعضای خانواده را دور هم جمع می کند و باری دیگر نسیم خوشبختی در خانه وزیدن می گیرد. زمستان٬ عروس سفید پوش فصل ها٬ سپید روی زیبای قصه ها٬ سردی گرمابخش خانه ها. زمستان٬ غروب عاشقانه ی خورشید٬ دست های یخ زده و لرزش های بید زمستان٬ چکمه های آهنین٬ آب های یخ زده ی روی زمین زمستان٬ شاخه های بی برگ درختان٬ آواز دلتنگی بلبلان زمستان٬ گرمابخش ترین سرمای جهان. 

نویسنده: زهرا کر

تحقیق درباره وارثان زیبایی و قشنگی خداوند

انشا زیبا و قشنگ درباره وارثان زیبایی خدا

 

گردآوری توسط: مرجع انشا ensha.org

اخطار:

کپی برداری از مطالب “مرجع انشا” در سایت ها و وبلاگ ها ممنوع می باشد در صورت مشاهده مراتب به سایت ساماندهی و همچنین به DMCA Report از طریق گوگل گزارش داده خواهد شد. استفاده در مدارس و مکان های آموزشی هیچ مانعی ندارد.

درباره ی admin

با آرزوی موفقیت شما دانش آموزان گرامی

همچنین ببینید

لوگو مرجع انشا

جواب باهم بیندیشیم صفحه 20و21 شیمی یازدهم_بخش دوم

در این نوشته پاسخ پرسش‌های “ت و ث” را می‌خوانید. برای مشاهده بخش اول(پاسخ پرسش‌های …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

11 + 9 =

لایسنس نود 32 آپدیت نود 32