گسترش مثل از تو حرکت از خدا برکت
بازافرینی مثل از تو حرکت از خدا برکت صفحه 39 دهم
بازنویسی مثل ازتوحرکت ازخدابرکت
به آسمان می نگرم!
لبخندی به پهنای آفتاب میهمان چهره ی سردمن میشود و خزان چشمانم را بهاری سبز در برمیگیرد.
شقایق های درونم بر وجدانم بوسه میزنند و شبنم های اعتماد و وفاداری روی آنها می نشینند.
در باغچه سبز دلم غنچه هایی است از جنس مهربانی و اینکه من آنها را سیراب میکنم از نگاه الهی!
چشمانم را میبندم نیرویی درونی مرا میرنجاند!
تکبری مانند علف هرز دور غنچه های من سربه فلک برده اند و مانع رشد آنها میشود؛
خود را وادار میکنم تا آن علف ها را از بین ببرد!
اما تغییری حس نمیکنم!
نگاهم را تغییر میدهم.
باغچه را آبیاری میکنم،
آن را، سم پاشی میکنم؛ نوری میخواهم اما باغچه ی دلم تاریک است!
من تلاش خود را برای نابودی آن ها کرده ام اما ناامید نمیشوم که ناگهان خورشیدی درون دلم طلوع میکند!
به آن نگاهی میکنم.
آن نور دیگر ازکجا آمد؟
ناگه یاد ضرب المثلی می افتم که می گوید.
نویسنده: نرگس ضیایی، دبیرستان روشنگر، استان قم
ساده نویسی مثل صفحه 39 نگارش دهم
داستان در مورد مثل از تو حرکت ازخدا برکت
گردآوری توسط: مرجع انشا ensha.org
منبع اصلی مطلب: طریقت نگارش
اخطار:
کپی برداری از مطالب “مرجع انشا” در سایت ها و وبلاگ ها ممنوع می باشد در صورت مشاهده مراتب به سایت ساماندهی و همچنین به DMCA Report از طریق گوگل گزارش داده خواهد شد. استفاده در مدارس و مکان های آموزشی هیچ مانعی ندارد.