معنی ضرب المثل آنچه نپاید دلبستگی را نشاید
ساده نویسی ضرب المثل آنچه نپاید دلبستگی را نشاید
مفهوم و ریشه ضرب المثل آنچه را نپاید دلبستگی را نشاید
دو معنی و مفهوم کلی برای این ضرب المثل میتوان بیان کرد:
1- انسان نباید به مال و منال دنیا بیش از حد لزوم وابسته باشد.
2- انسان خود را وابسته زیبایی های فریبنده دنیا نکند.
داستان برای ضرب المثل آن چه نپاید دلبستگی را نشاید
جغدی روی کنگرههای قدیمی دنیا نشسته بود. زندگی را تماشا میکرد. رفتن و رد پای آن را. و آدمهایی را میدید که به سنگ و ستون، به در و دیوار دل میبندند.
جغد اما میدانست که سنگها ترک میخورند، ستونها فرو میریزند، درها میشکنند و دیوارها خراب میشوند. او بارها و بارها تاجهای شکسته، غرورهای تکه پاره شده را لابهلای خاکروبههای قصر دنیا دیده بود. او همیشه آوازهایی درباره دنیا و ناپایداریاش میخواند؛ و فکر میکرد شاید پردههای ضخیم دل آدمها، با ا ین آواز کمی بلرزد. روزی کبوتری از آن حوالی رد میشد، آواز جغد را که شنید، گفت:« بهتر است سکوت کنی و آواز نخوانی. آدمها آوازت را دوست ندارند.
غمگینشان میکنی. دوستت ندارند. میگویند بدیمنی و بدشگون و جز خبر بد، چیزی نداری.»قلب جغد پیرشکست و دیگر آواز نخواند.سکوت او آسمان را افسرده کرد. آن وقت خدا به جغد گفت:« آوازخوان کنگرههای خاکی من! پس چرا دیگر آواز نمیخوانی؟ دل آسمانم گرفته است.»جغد گفت:« خدایا! آدمهایت مرا و آوازهایم را دوست ندارند.» خدا گفت:« آوازهای تو بوی دل کندن میدهد و آدمها عاشق دل بستناند.
دل بستن به هر چیز کوچک و هر چیز بزرگ. تو مرغ تماشا و اندیشهای! و آن که میبیند و میاندیشد، به هیچ چیز دل نمیبندد؛ دل نبستن سختترین و قشنگترین کار دنیاست. اما تو بخوان و همیشه بخوان که آواز تو حقیقت است و طعم حقیقت تلخ.»جغد به خاطر خدا باز هم بر کنگرههای دنیا میخواند. و آن کس که میفهمد، میداند آواز او پیغامخداست که میگوید:« آن چه نپاید، دلبستگی را نشاید.»
لطفا در پایین همین صفحه برای ما نظر بگذارید. نظرات شما باعث دلگرمی ماست.
گردآوری توسط: مرجع انشا ensha.org
منبع اصلی مطلب: rezafazeligoyandeh.blogfa.com
اخطار:
کپی برداری از مطالب “مرجع انشا” در سایت ها و وبلاگ ها ممنوع می باشد در صورت مشاهده مراتب به سایت ساماندهی و همچنین به DMCA Report از طریق گوگل گزارش داده خواهد شد. استفاده در مدارس و مکان های آموزشی هیچ مانعی ندارد.
با سلام و خدا قوت… خیلی عالی و ممنون از شما. داستان جغد پیر منو یاد شعر حکیم سنایی انداخت که میگه:
جهان هزمان همی گوید که دل در ما نبندی به
تو خود می پند ننیوشی ازین گویای ناگویا
میگه: جهان با تمام موجوداتش هر لحظه داره به ما اخطار می کنه به من دل نبندی برات بهتره! ببین اون شاخه گل زیبا که تا دیروز طراوت و شادابی داشت امروز چگونه پژمرده شده! به جوانی خودتم نگاه کن ببین چگونه داره از بین میره! اما میگه: تو توجه نمی کنی و گوش نمی کنی به این اخطار ها! درسته که اون گل زبان گویا نداره اما با زبان بی زبانی داره میگه به من دل نبند! برو به چیزی دل ببند که پایدار و جاوید و ابدی است! و اون فقط یک چیز است، حیّ قیّوم! خدای خالق تمام هستی!
از توجهتون سپاسگزارم