سوال روز :ایران چند سال تاریخ و تمدن دارد؟

انشا عشق و نفرت به روش تضاد مفاهیم

انشا عشق و نفرت به روش تضاد مفاهیم

انشا به روش تضاد مفاهیم درباره عشق و نفرت

انشا تضاد مفاهیم عشق و نفرت

انشا تضاد مفاهیم عشق با نفرت درس 7 نگارش دهم

پنجره ی خیالم را به سوی عشق گشودم؛ به راستی، لغت پیچیده ای است حتی، پیچیده تر از بشر. در دیدگاه من عشق به همراه نفرت و نفرت در کنار عشق معنا می یابد.

عشق یعنی تپش های بی وقفه دل، عشق یعنی وجود گرما بخش مادرم، عشق یعنی داشتن تکیه گاهی جاودان، عشق همان لحظاتی است که برایت شیرین ترین ها رقم می خورد، عشق همان لبخندی است که وجود بدخواهانت را به رعشه می اندازد. عشق یعنی خوشمزگی های بی سروته. عشق همان اوقاتی است که زبان از وصفشان عاجز است. عشق یعنی وجود کسی که خانه وکاشانه اش در دلت ابدی است حتی، اگر بر ریسمان دلت چنگ بزند و دانه های باران را از چشمانت لبریز کند. عشق همان حصاری است که در اطراف قلبت میکشی که مبادا، گرگ صفتان وارد حریمت شوند. عشق یعنی دست کشیدن از خوشی ها برای کسی که ستاره ی وجودت و ماه آسمانت در دل شب های ظلمت بار است، همان کسی که با نگریستن در دیدگانش چراغ قلبت روشن و اقیانوس وجودت آرام می شود. عشق یعنی کسی که به یادش در پیاده رو ها قدم میزنی و بی مهابا نامش را بر زبانت جاری میکنی؛ همان کسی که با دیدنش تبسمی زیبا در باغچه ی لبانت کاشته میشود، کسی که پروردگار تو در زمین است. عشق یعنی داشتن دوستانی که با دیدن آنها وجودم لبریز از شور و شعف می شود، همان دوستانی که با دیدگانشان خوشی را به وجودم تزریق میکنند، آن گونه که فکر میکنم، کسی به اندازه ی من خوشبخت نیست.

اما، امان از آن روزی که نفرت در قلبت جای بگیرد. آن گاه همه ی خوبی ها و خوشی ها را با دستانت کنار میزنی و به اندیشه ی انتقام می افتی. نفرت همان حسی است که کودکی خردسال نسبت به کوه دنا دارد، همان کوهی که آرمان هایش را به یکباره کنار زد و ستاره های سعادت را ازقلبش چید، همان کوهی که پدر را با بی رحمی و سنگدلی تمام از او گرفت. نفرت همان لحظاتی است که زمان و مکان برایت بی معنا می شود و گرگ درونت تاج سلطنت را بر سر می گذارد. همان زمانی که گل تبسم از باغچه ی لبت چیده میشود و به جای آن بذر سکوت بر لبانت کاشته می شود. نفرت همان اوقاتی است که چراغی روشن در دلت باقی نمی ماند. همان زمانی که اقیانوس وجودت طوفانی و خانه ی دلت سوت و کور میشود. همان اوقاتی که تلخی را بر زبانت حس میکنی و قلبت از درون شکاف بر میدارد. همان اوقاتی که نقاب خوشحالی را بر سیمای محزونت می زنی تا، کسی از وجود شکست خورده ات آگاهی نیابد. نفرت زمانی است که چین خوردگی هایی بر پیشانی ات ظاهر میشود و با آوایی بلند فریاد میزنی.

به امید روزی که بذر نفرت در هیچ عطاری یافت نشود و کلبه ی عشق در قلبت جاودان باشد.

نویسنده: افسانه اورنگ شهرستان لامرد

انشا با موضوع عشق با نفرت پایه دهم

انشا تضا مفاهیم درس هفتم پایه دهم

 

گردآوری توسط: مرجع انشا ensha.org

اخطار:

کپی برداری از مطالب “مرجع انشا” در سایت ها و وبلاگ ها ممنوع می باشد در صورت مشاهده مراتب به سایت ساماندهی و همچنین به DMCA Report از طریق گوگل گزارش داده خواهد شد. استفاده در مدارس و مکان های آموزشی هیچ مانعی ندارد.

درباره ی admin

با آرزوی موفقیت شما دانش آموزان گرامی

همچنین ببینید

لوگو مرجع انشا

جواب باهم بیندیشیم صفحه 20و21 شیمی یازدهم_بخش دوم

در این نوشته پاسخ پرسش‌های “ت و ث” را می‌خوانید. برای مشاهده بخش اول(پاسخ پرسش‌های …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

پنج × سه =

لایسنس نود 32 آپدیت نود 32