سوال روز :ایران چند سال تاریخ و تمدن دارد؟

بازنویسی مثل صفحه 83 دهم زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد

بازنویسی مثل صفحه 83 دهم زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد

گسترش مثل زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد

 

 

بازنویسی مثل صفحه 83 دهم زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد

 

مثل های زیر را بخوانید سپس یکی را انتخاب کنید و آن را گسترش دهید.

هرکه در پی کلاغ رود، در خرابه منزل کند.

دل که پاک است زبان بی باک است.

خفته را خفته ، کی کند بیدار؟

زبان سرخ، سر سبز می دهد بر باد

درخت هر چه بارش بیشتر شود، سرش فروتر می آید.

 

گسترش ضرب المثل زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد.

 

انسان در دوران زندگی اش باید مراقب زبانش باشد. حدیثی از پیامبر (ص) در مورد زبان که می فرماید :

کسی که به خداوند و روز بازپسین ایمان دارد باید سخن نیک گوید یا سکوت کند

( وسائل الشیعه ج 12 ص 126 )

در هرجایی در هرمکانی در هر موقعیتی که هستیم باید زبانمان را کنترل کنیم.

 

حکایت این مثل بدین شرح است :

در زمان های دور در یک شهری مردم در حال زندگی کردن بودند در این شهر دزدی هم زندگی میکرد.

در یکی از روزها دزد مشغول فرصت مناسبی بود که از هرجایی یک چیز قیمتی پیدا کند

اما تا ظهر چیزی نیافت. همینطور که از خیابانی میگذشت

یک میوه فروش را دید که در حال جمع کردن میوه های خیلی زیبا توی یک صندوق بود.

دزد پیش خودش گفت که امروز هیچی گیرش نیامده ،

برود و همان صندوق میوه را ببرد و توی بازار بفروشد. پس رفت و وارد مغازه میوه فروش رفت

و یک جایی مخفی شد. همینطور که داشت نگاه میکرد و منتظر بود که میوه فروش حواسش نباشد

و صندوق را ببرد ناگهان متوجه چیز عجیبی شد که میوه فروش داشت میوه جمع میکرد زیر لب میگفت

ای زبان از تو میخواهم که کمکم کنی و باعث جدایی سر از تن من نشوی ، شرت را از من دور نگه دار.

دزد با تعجب به او نگاه میکرد ناگهان اذان داد و فروشنده به طرف مسجد رفت.

صندوق میوه را هم همراه خود برد. دزد که کنجکاو شده بود تصمیم گرفت بجای دزدی به تعقیب این مرد برود تا بفهمد این صندوق را کجا میبرد و سر از کارش در بیاورد.

مرد به مسجد رسید وضو گرفت و نمازی خواند و سپس راهی قصر حاکم آن شهر شد

. به قصر که رسید وارد شد و سپس به حضور حاکم رسید و صندوق میوه را با احترام جلوی حاکم گذاشت.

سپس یکی از نوکران درب صندوق را باز کرد و میوه های چنان برق میزدند و زیبا و خوشمزه جلوه میکردند

که همه حاضران به تعریف و تمجید او پرداختند. میگفتند تا بحال از این میوه های ندیده اند و نخورده اند.

حاکم پرسید این میوه ها را از کجا اورده ای ؟ میوه فروش پاسخ داد : این میوه های را از باغ خودم جمع کرده ام و برای شما اورده ام.

در این میان دزد هم راهی برای ورود به قصر پیدا کرد و مشغول شنیدن حرفهایشان شد.

مرد در ادامه به حاکم گفت : این میوه ها را اورده ام که نوش جان کنید و به نوکرانتان بگویید

پس از مرگتان از این میوه های برای شما خیرات کنند و به مردم بدهند.

حاکم از شنیدن حرف های میوه فروش براشفت و عصبانی شد و دستور داد که زبانش را قطع کنند.

دزد که شاهد ماجرا بود بلند بلند خندید. جوری بود که حاکم خنده های او را شنید و گفت

ای جوان به چه میخندی؟ دزد جواب داد که دلیلی برای خندیدن نداشته و همینطور خندش گرفته.

حاکم که عصبانی بود دستور داد که دزد را هم مجازات کنند.

دزد به پای حاکم افتاد و قسم خورد که دلیل خنده اش را میگوید و او را ببخشد.

حاکم پذیرفت و او هم تشکر کرد.

سپس دزد ادامه داد که از وقتی این میوه فروش میوه ها را در صندوق گذاشته ، من در کنارش بودم

و حرف هایش را میشنیدم. گفت که میوه فروش زیر لب هایش زمزمه میکرده

و میگفته که ای زبان از تو میخواهم شرت را از من دور کنی و باعث و بانی مرگم نشوی.

حاکم متوجه شد که میوه فروش قصد و نیتی از حرفش نداشته و فقط زبانش

به تندی چرخیده و با لحن تند حرفش را بیان کرده است و فقط زبانش باعث شده که او را خشمگین کند.

نتیجه گیری : مراقب حرف زدنمان و صحبت کردنمان باشیم، هر سخن جایی و هر نقطه مکانی دارد. بدانیم در کجا هستیم و چه میگوییم.

 

بازنویسی مثل صفحه 83 دهم زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد

 

توجه     توجه     توجه

این مطلب کاملا اختصاصی بوده و هرگونه کپی برداری به هرنحوی از نظر ما اشکال دارد و حرام است

 

درباره ی admin

با آرزوی موفقیت شما دانش آموزان گرامی

همچنین ببینید

لوگو مرجع انشا

جواب باهم بیندیشیم صفحه 20و21 شیمی یازدهم_بخش دوم

در این نوشته پاسخ پرسش‌های “ت و ث” را می‌خوانید. برای مشاهده بخش اول(پاسخ پرسش‌های …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

1 × 4 =

لایسنس نود 32 آپدیت نود 32