حکایت نگاری صفحه 104 نگارش دوازدهم سوداگری بار آبگینه داشت
حکایت زیر را بخوانید و آن را به زبان ساده بازنویسی کنید سوداگری بار آبگینه داشت
حکایت نگاری صفحه 104 نگارش 12
معنی کلمات:
باج گیر: گیرنده باج و خراج، راهزن، زورگو.
آبگینه: شیشه، بلور، آیینه، ظروف شیشه ای.
سوداگر: بازرگان، تاجر، کاسب، معامله گر.
عنان: افسار، دهنه، زمام، لجام.
بازنویسی حکایت سوداگر بار آبگینه داشت
بازرگانی از یک بیابان می گذشت و با خود شیشه حمل می کرد و می خواست آنها را برای فروش به بازار ببر.
در میانه راه زورگیران و راهزنان جلوی او را گرفتند. یکی از راهزنان جلو آمد و افسار اسب بازرگان را در دست گرفتند و با چوب دستی که در دست داشت محکم به بار شیشه بازرگان کوبید و گفت: بگو ببینم رفیق عزیزب در بارت چه چیزهایی داری؟
بازرگان کمی مکث کرد و سپس گفت: راستش را بخواهی اگر یک بار دیگر به آن چوب دستی به بار من بکوبی بهتر است بگویم هیجی ندارم که برای تو بگویم چیست.
لطفا در پایین همین صفحه برای ما نظر بگذارید. نظرات شما باعث دلگرمی ماست.
گردآوری توسط: مرجع انشا ensha.org
اخطار:
کپی برداری از مطالب “مرجع انشا” در سایت ها و وبلاگ ها ممنوع می باشد در صورت مشاهده مراتب به سایت ساماندهی و همچنین به DMCA Report از طریق گوگل گزارش داده خواهد شد. استفاده در مدارس و مکان های آموزشی هیچ مانعی ندارد.