سوال روز :ایران چند سال تاریخ و تمدن دارد؟

متن ادبی صفحه 38 نگارش دوازدهم

متن ادبی صفحه 38 نگارش دوازدهم

متن ادبی درباره یک صبح سرد و برفی زمستان صفحه 38 نگارش دوازدهم

متن ادبی صفحه 38 نگارش دوازدهم

نثر ادبی در مورد یک صبح سرد و برفی زمستان

انشا اختصاصی و غیر تکراری درباره این موضوع:

کافیست با پرداخت مبلغ 3900 تومان یک انشای کامل در یک صفحه ورد که قابل ویرایش هم می باشد تهیه کنید.

پس از پرداخت موفق، لینک دانلود برای شما نمایان خواهد شد.

هرگونه مشکلات را با شماره 09338554039 (احمدی) حل فرمایید.

 

انشا رایگان:

به نام خالق زیبایی.

یعنی به نام خالق همه چیز؛ به شرطی که نگاهت زیبا باشد.

خورشید بالای ابرها طلوع کرده بود.

باد سردی میوزید.

صدای باد در کوچه پس کوچه های شهر میپیچید؛ انگار میخاست همه را از شروع صبح باخبر کند؛ اتفاقی که ابرها مانع از دیدنش میشدند.

اولین دانه ی برف از ابر جدا شد. شاید ترسناکترین کار دنیا برایش فرود از آن ارتفاع بود.

شاید هم لذت بخشترین حادثه ی زندگیش این فرود ماجراجویانه و کشف و دیدن آنچه از آن بالا زیبا مینمود و کنجکاوی اش را برمی انگیخت بود.

برخلاف اجسام سنگین دانه ی برف آرام و با شکوه پایین می آمد، آهسته و با طمأنینه.

میرقصید، میچرخید، ذوق میکرد و با کرشمه همبازی باد میشد.

از آن بالا امکان دیدن محل فرودش نبود.

لحظه ای اینجا بود و لحظه ای دیگر دور و دورتر میشد.

شیطنت های باد پایان نداشت و دانه ی برف بی دغدغه و آسوده سوار بر باد میچرخید.

شاید بر بام خانه ای بنشیند، شاید بر شاخه ی درختی و شاید بر تن خیابان، شاید بر صورت انسانی بنشیند.

این تنها فرودگاهی بود که نمیدانست در صورت نشستن باعث شادی میشود یا ناراحتی.

انسان تنها موجودیست که قدرت انتخاب دارد حتی در احساس خود.

میتواند از همه چیز لذت نبرد و شاد نشود. همه چیز  در دنیا برای او خلق شده و او میتواند انتخاب کند تا از همه چیز متنفر باشد.

اندیشه ی برف غمگینش کرد و فراموش کرد کجاست.

زمانی به خود آمد که بر شیشه ی پنجره ای نشست.

کودکی در آنسوی شیشه نگاهش به برف افتاد. لبخند زد و شاد شد و با خنده اتاق را ترک کرد.

صدایش شنیده میشد که با هیجان و ذوق فریاد میزد:مامان، بابا، داره برف میاد…هورااا.

برف بسیار لذت برد.

سر بلند کرد و به زبان هستی گفت: امن است بیایید؛ یک نفر از وجودمان شاد میشود؛ 

و ابر باریدن گرفت.

 

 

نویسنده: سمیرا جوکار از قم

انشا صبح سرد و برفی زمستان صفحه 38 دوازدهم

انشا ادبی صفحه 38 نگارش دوازدهم

 

گردآوری توسط: مرجع انشا ensha.org

اخطار:

کپی برداری از مطالب “مرجع انشا” در سایت ها و وبلاگ ها ممنوع می باشد در صورت مشاهده مراتب به سایت ساماندهی و همچنین به DMCA Report از طریق گوگل گزارش داده خواهد شد. استفاده در مدارس و مکان های آموزشی هیچ مانعی ندارد.

درباره ی admin

با آرزوی موفقیت شما دانش آموزان گرامی

همچنین ببینید

لوگو مرجع انشا

جواب باهم بیندیشیم صفحه 20و21 شیمی یازدهم_بخش دوم

در این نوشته پاسخ پرسش‌های “ت و ث” را می‌خوانید. برای مشاهده بخش اول(پاسخ پرسش‌های …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

5 − 3 =

لایسنس نود 32 آپدیت نود 32