سوال روز :ایران چند سال تاریخ و تمدن دارد؟

مثل نویسی شکر نعمت نعمتت افزون کند

مثل نویسی شکر نعمت نعمتت افزون کند

کارگاه نویسندگی ششم صفحه 10 شکر نعمت نعمتت افزون کند

 

 

بازنویسی ضرب المثل شکر نعمت نعمتت افزون کند

 

ضرب المثل ” شکر نعمت ، نعمتت افزون کند ” را در یک بند توضیح دهید.

 

مفهوم :

1- زمانیکه انسان شکر گذار نعمت های خداوند باشد و از نعمت های خداوند به درستی استفاده کند خداوند از این رفتار انسان راضی خواهد بود و بنابراین نعمت خود را بر اینگونه بندگان افزایش میدهد.

2- شکر کردن نعمت ، از خود نعمت بهتر است. نعمت برای این دنیا است و شکرگذاری از نعمت برای آخرت.

3- هرانسان عاقلی میداند که هرکسی کاری برایش انجام دهد باید از او تشکر کرد. حال که خداوند متعال این همه نعمت بر ما افزونی داشته واجب است که شکر نعمت کنیم.

 

داستان اول :

روزی روزگاری در شهری بزرگ پادشاهی زندگی میکرد و بر شهرهای زیادی حکومت میکرد.

نوکرانی بسیاری داشت که همه گرد او جمع بودند.

یکی از نوکرانش همیشه اروزی جای پادشاه را داشت.

هرروز دعا میکرد و به عبادت می نشست که بلکه روزی جانشین پادشاه شود.

این نوکر بر طب و پزشکی مهارت خاصی داشت.

یک روز صبح پادشاه از خواب بیدار میشود و دل درد شدیدی دارد.

تمام پزشکان و طبیببان را که می آورند ، درد پادشاه را آرام نمیکنند.

در همین حال نوکر پادشاه که غلام نام داشت ، با صدای بلند گفت ای پادشاه من میتوانم درد تو را درمان کنم

اما در مقابل چیزی از شما میخواهم.

پادشاه گفت : چه میخواهی ؟

غلام گفت : میخواهم از مقامات و بزرگان این دربار پادشاهی باشم.

پادشاه که درد او را به شدت اذیت میکرد قبول کرد.

غلام جلو رفت و با مخلوط کردن چند دارو در کمتر از چند دقیقه حال پادشاه را خوب کرد.

پادشاه خوشحال از وی تشکر کرد و او را بزرگ پزشکان دربار و مشاور اعظم خودش انتخاب کرد.

پادشاه در تمام امور حکومتی با وی مشورت میکرد و خلاصه عزیز همه ی درباریان بود.

یک روز پادشاه از دنیا میرود و همه در پی جانشینی او هستند.

همه ی درباریان بنا به اتفاق غلام را بعنوان پادشاه قبول میکنند.

خلاصه غلام پادشاه میشود و برعکس تمام عبادت و دعاهایی که کرده بود فراموش کرده بود.

نمیدانست که خداوند او را به همچین جایی رسانده بود.

او پادشاه ظالمی شد و بر مردم سخت میگرفت ، پس از گذشت یک ماه ، درباریان تصمیم میگیرند که او را از پادشاهی عزل کنند.

بنابراین غلام لباس پادشاهی را از تن دراورد و دوباره همان نوکر همیشگی شد.

یک شب غلام فکر میکند که چه شد و چرا همه چی خراب شد؟

یادش میفتد دعاها و عبادت هایش، اینکه خداوند او را به اینجا رسانده اما او حتی یکبار شکرگذاری نکرده است.

پیش خودش گفت آری ، شکر نعمت نعمتت افزون گردد.

 

داستان دوم :

مردی در شهری زندگی میکرد و در آن شهر نوکر یک حاکم بود. روزی حاکم که به شهر رفت .

نوکر ، مردم را میدید که به حاکم احترام میگذاشتند و برای او تعظیم میکردند.

در همان حال دعا کرد که ای کاش من هم حاکم شوم.

دعای او مستجاب شد و او حاکم شهری شد.

روی تختی دراز میکشید و فقط دستور میداد.

ناگهان باران گرفت و پیش خودش گفت که باران از همه چی قوی تر است.

ناگهان باران شد و بر سر همه بارید.

پس از چندی خورشید طلوع کرد و باران بند آمد ، پیش خودش گفت که خورشید از همه قوی تر است

دعا کرد که خورشید شود در همین حال تبدیل به خورشید شد.

پس از مدت کمی ابرهای سیاه بر روی خورشید قرار گرفتند و خورشید زیر ابرهای سیاه رفت.

او پیش خود فکر کرد که ابرها از همه چی قوی ترن پس تبدیل به ابر شد.

پس از گذشت چندی بادی وزید و ابرها هم ناپدید شدند.

او به شدت خسته شده بود و تاب و توان هیچی را نداشت.

تصمیم گرفت که همان نوکر باشد خیلی بهتر است.

ناگهان تبدیل به نوکری شد.

او به همان چیزی که تعلق داشت برگشت.

پیش خودش میگفت که شغلی بی دردسر و بدون مشکل دارد چرا این همه دردسر بکشد.

و به خاطر اینکه خدا او را در اینجا قرار داده شکرگذاری کرد و پیش خودش گفت که شکر نعمت ، نعمتت افزون گردد.( داستان دوم ، اندکی یاری از سایت daneshchi.ir )

 

مثل نویسی شکر نعمت نعمتت افزون کند صفحه 10 نگارش ششم

 

توجه     توجه     توجه

این مطلب کاملا اختصاصی بوده و هرگونه کپی برداری به هرنحوی از نظر ما اشکال دارد و حرام است

درباره ی admin

با آرزوی موفقیت شما دانش آموزان گرامی

همچنین ببینید

لوگو مرجع انشا

جواب باهم بیندیشیم صفحه 20و21 شیمی یازدهم_بخش دوم

در این نوشته پاسخ پرسش‌های “ت و ث” را می‌خوانید. برای مشاهده بخش اول(پاسخ پرسش‌های …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

چهار + 19 =

لایسنس نود 32 آپدیت نود 32