سوال روز :ایران چند سال تاریخ و تمدن دارد؟

من داشتم راهم را می رفتم که ناگهان برگی از درخت بر سرم افتاد

من داشتم راهم را می رفتم که ناگهان برگی از درخت بر سرم افتاد

انشا صفحه 71 نگارش پنجم من داشتم راهم را می رفتم که ناگهان برگی از درخت بر سرم افتاد اول نفهمیدم که برگ است فقط حس کردم چیزی به سرم برخورد کرد دستی به سرم کشیدم

من داشتم راهم را می رفتم که ناگهان برگی از درخت بر سرم افتاد

یکی از متن های ناتمام را انتخاب کنید و نوشته را ادامه دهید

و متوجه شدم که برگ نیست و قطره های آب است اول فکر کردم که باران گرفته است اما به آسمان نگاه کردم دیدم آسمان آبیست و خبری از باران نیست. کمی جابه جا شدم و بالا را دیدم که یک لوله ی آب شکسته شده و چکه می کند هر کسی هم که رد شود او را خیس می کند.

اول پیش خودم گفتم به من ربطی ندارد بگذار همه خیس شوند اما بازم فکر کردم دیدم انسانیت خیلی مهمتر است و همچنین این قطره های آب گناه دارد و خدا را خوش نمیاید آب مصرف شود و هدر برود.

به در خانه ی آن شخص که خانه اش چکه می کرد رفتم و جریان را برایش توضیح دادم. بسیار خوشحال شد و قول داد که درستش کند. روز بعد همان مسیر را رفتم که این بار باز هم چیزی بر روی سرم برخورد کرد دست زدم دیدم برگ درخت است و خنده ام گرفت و مسیرم را ادامه دادم.

لطفا در پایین همین صفحه برای ما نظر بگذارید. نظرات شما باعث دلگرمی ماست.

گردآوری توسط: مرجع انشا ensha.org

اخطار:

کپی برداری از مطالب “مرجع انشا” در سایت ها و وبلاگ ها ممنوع می باشد در صورت مشاهده مراتب به سایت ساماندهی و همچنین به DMCA Report از طریق گوگل گزارش داده خواهد شد. استفاده در مدارس و مکان های آموزشی هیچ مانعی ندارد.

درباره ی admin

با آرزوی موفقیت شما دانش آموزان گرامی

همچنین ببینید

لوگو مرجع انشا

جواب باهم بیندیشیم صفحه 20و21 شیمی یازدهم_بخش دوم

در این نوشته پاسخ پرسش‌های “ت و ث” را می‌خوانید. برای مشاهده بخش اول(پاسخ پرسش‌های …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

یک × 4 =

لایسنس نود 32 آپدیت نود 32