گنج حکمت صفحه 128 فارسی پایه دوازدهم

جواب گنج حکمت درس 14 صفحه 128 فارسی 3 دوازدهم

جواب گنج حکمت صفحه 128 از درس 14 فارسی 3

حکمت:

اشتری و گرگی و روباهی از روی مصاحبت مسافرت کردند و با ایشان از وجه زاد و توشه، گرده ای بیش نبود. چون زمانی برفتند و رنج راه در ایشان اثر کرد، بر لب آبی نشستند و میان ایشان از برای گرده مخاصمت رفت. تا آخر الامر بر آن قرار گرفت که هر کدام از ایشان به زاد بیشتر، بدین گرده خوردن اولی تر.

گرگ گفت: پیش از آنکه خدای- تعالی– این جهان بیافریند، مرا به هفت روز پیش تر مادرم بزاد! روباه گفت: راست می گویی من آن شب در آن موضع حاضر بودم و شما را چراغ فرامی داشتم و مادرم اعانت می کردم! اشتر چون مقالات گرگ و روباه را آن گونه شنید، گردن دراز کرد و گرده برگرفت و بخورد و گفت: هر که مرا بیند، به حقیقیت داند که از شما بسیار کلان ترم و جهان از شما زیادت دیده ام و بار بیشتر کشیده ام!.

ساده نویسی:

شتر و گرگ و روباهی از طریق هم صحبتی و دوستی مسافرت کردند و با هم همسفر شدند و آن ها برای توشه ی سفرشان تنها یک قرص نان داشتند. مدتی که در راه بودند و خستگی و رنج سفر در آنها اثر کرد سپس تصمیم گرفتند کنار رود یا برکه ی آبی بشینند. اما آن سه بر سر قرص نان دشمنی کردند. پس تصمیم گرفتند که هرکدام آنها از نظر سن و عمر بزرگتر است آن قرص نان را بخورد.

گرگ گفت: هفت روز قبل از آنکه خدای بلندمرتبه این جهان را بیافریند مادرم مرا به دنیا آورد. روباه هم گفت: تو راست می گویی، چون من آن شب آنجا بودم و چراغی برای شما گرفته بودم و به مادرت کمک می کردم! وقتی شتر گفت و گوی گرگ و روباه را شنید گردنش را دراز کرد و نان را گرفت و آن را خورد و گفت: هر که مرا ببیند به حقیقت در میابد که از شما بسیار بزرگتر و تجربه بیشتر دارم و باری زیادی کشیده ام.

گنج حکمت پایه دوازدهم صفحه 128

روان نویسی گنج حکمت صفحه 128 فارسی پایه 12

 

گردآوری توسط: مرجع انشا ensha.org

اخطار:

کپی برداری از مطالب “مرجع انشا” در سایت ها و وبلاگ ها ممنوع می باشد در صورت مشاهده مراتب به سایت ساماندهی و همچنین به DMCA Report از طریق گوگل گزارش داده خواهد شد. استفاده در مدارس و مکان های آموزشی هیچ مانعی ندارد.