انشا درباره گفتگوی ابر و آسمان
یک روز تکه ابری کوچک که توسط باد در حال حرکت بود رو به آسمان کرد و گفت : ای آسمان آبی نمی شود به باد بگویی کمی آهسته رود.آسمان پس از مدتی پاسخ داد: ای ابر کوچک چرخش زمین و آسمان حرکت بادها تبدیل باران به برف و تبدیل قطرات کوچک آب به ابر و جابجایی ابرها و ریزش باران و برف همه و همه به دست خداوند بزرگ است و به اراده اوست که همه اینها با نظمی خاص در حال انجام است.ای ابر کوچک تو اگر خواستار آهسته رفتن هستی بایستی از خداوند بزرگ و بلند مرتبه این درخواست را انجام دهی به امید آنکه خداوند بزرگ و بلند مرتبه درخواست تو را در صورتیکه لازم بداند برآورده کند.
شاید حکمت این باشد که سرعت تو همین مقدار باشد و در صورتی که آهسته روی در جایی دیگر به برف و باران تبدیل شوی و به باری که قرار نیست در آنجا برف و بارانی ببارد.ابر کوچک که از حرف های آسمان بزرگ قانع شده بود به آسمان گفت چگونه از خداوند بزرگ و بلند مرتبه درخواستی را انجام دهم.آسمان آبی رو به ابر کرد و گفت : همین که در دلت این درخواست را داشته باشی خداوند بزرگ و بلند مرتبه او را می شنود و در صورتی که برای تو مفید باشد و وصلاح بداند این کار را عملی سازد.ابر از آسمان تشکر کرد و به راه خود ادامه داد.
از این گفتگو میان ابر و آسمان آبی می توان نتیجه گرفت که هر چیزی را از خداوند خواستیم انتظار نداشته باشیم که حتما براورده شود زیرا ممکن است حکمت این باشد که این کار انجام نشود و آن را فقط خداوند بزرگ و بلند مرتبه می داند
موضوع انشا گفتگوی ابر و آسمان
انشا پایه یازدهم در مورد گفتگوی ابر و آسمان
اخطار :
این مطلب کاملا اختصاصی بوده و هرگونه کپی برداری از آن در سایت ها و وبلاگ ها به هرنحوی از نظر ما اشکال دارد و حرام است. در صورت مشاهده هر گونه انتشار و یا کپی برداری، سریعا مراتب به سایت ساماندهی ارجاع داده میشود و همچنین از طریق سایت گوگل به DMCA Report گزارش داده خواهد شد.
استفاده و کپی از این مطلب برای مدرسه ، مکان ها و کلاس های آموزشی هیچ مانعی ندارد و دانش آموزان عزیز می توانند استفاده کنند.