سوال روز :ایران چند سال تاریخ و تمدن دارد؟

انشا سنجش و مقایسه پیانو با جنگ

انشا سنجش و مقایسه پیانو با جنگ

انشا سنجش و مقایسه ای پیانو با جنگ پایه دهم

انشا سنجش و مقایسه پیانو با جنگ

انشا درباره مقایسه ای پیانو و جنگ

وقتی نوای پیانو گوش خراش می شود… خیلی وقت است که اخبار بوی درد می دهد. رنگ خون دارد و صدای مرگ. با اعصاب خورد پله ها را بالا می روم. از همان گزارش های آشنای این روز ها  دیدم که با عبارت “این گزارش تصاویری دارد که ممکن است برای همه مناسب نباشد. “شروع می شود اما خب بالاخره کنجکاوی انسان تحریک می شود مگر نه؟ ای کاش نمی دیدم.

حال می خواهم کمی پیانو بنوازم. شاید بتواند تصاویر و صداها را از یادم ببرد… شروع می کنم. دستانم نرم روی کلید ها جا به جا می شود تا اینکه یک “دیز” را جا می اندازم. صدای گوشخراشی ایجاد می شود. سر بر می گردانم و می بینم که اخم کمرنگی بر پیشانی مادر نشسته. الان درستش می کنم. راستی صدای بمب و خمپاره هم همینقدر گوشخراش است؟ آیا باعث میشود مادر آن کودک سوری اخم کند؟

نت اشتباه را سریع درست می کنم. همانقدر سریع که گلوله از بدن انسانی رد می شود. بی شک آن هم آزار دهنده است. سرم را تکان می دهم و ادامه ی کار را پیش می گیرم. قرار است فراموش کنم، نه؟ به راستی آهنگ زیباییست، یک شاهکار کلاسیک از باخ… آخ. ناخنهایم بلند شده و صدای تق تقشان جالب توجه است. آیا تو را به یاد آن گلوله هایی که بی فوت وقت، پشت سر هم، در سر آن جوانان خالی می شود نمی اندازد؟ آن جوانانی که بر زانو ایستاده اند و دستهایشان از پشت بسته است و یکی یکی به دنبال هم بر زمین سقوط می کنند. یک سوال خیلی راحت. آیا آن شلیک کننده انسان است؟

از خود عصبانی ام. من آمده ام تا با موسیقی فراموش کنم. اما چرا؟ به راستی چرا باید از یاد ببریم؟ چرا باید بی تفاوت از کنار این موضوع ها رد شویم؟ این قسمت از آهنگ صدای بمی دارد. شاید صدای بمبی که دختر 16 ساله یمنی را کشت هم همینقدر بلند بود. با لباس مدرسه روی زمین افتاده بود. گویی خشک شده بود. به خواهر کوچکم اجازه ندادیم ببیند اما گزارش را شنید و از من پرسید : « کیمیا … تو چند سالته؟ » از جمع کوچکمان صدایی بر نخاست. من هم 16 ساله ام. او مرده بود اما من الان دارم پیانو می زنم. نوایش زیباست. آدم را به خلسه میبرد.

راستی پیانو هم می تواند ترسناک باشد. وقتی در حال اجرا هستی و می دانی که الان به آن قسمت تند میرسی و باید مراقب باشی انگشتانت در هم گیر نکنند یا مبادا سرعت میزانها را قاطی کنی. حواست به “استکاتو ها “، “کرشندو” یا “دی کرشندو”  باشد. صداهایی که مردم در یمن، سوریه و… می شنوند هم وحشت انگیز است. تو تا به حال رژه ی سربازان دشمن را شنیده ای؟ آن زمان را تجربه کرده ای که مادر ها کودکانشان را در آغوش گرفته و در جایی پنهان می شوند و پدر ها با اشیا ی مختلف آماده ی دفاع از خانواده شان هستند. فرقی ندارد آن شیء کلاشینکف باشد، چوب یا دست…

با آن صدا آشنایی وقتی قنداق تفنگ بر در خانه کوبیده می شود؟ تو در حال انجام چه کاری هستی؟ من که دارم پیانو می زنم اما هم زمان صدای تپش قلب آن کودک مخفی شده را می شنوم که سعی دارد نفسش را حبس کند. مبادا فریاد زند “ای خدااااااا…” که کاش فریاد می زد تا عرش الهی بر سر این گرگ های انسان نما آوار شود. آیا آن مسلمان نماها شرم ندارند که پیش از رها کردن بمب بر سر بی دفاعان یمن، نام الله بر زبان جاری می کنند؟

دقت کن. شاید تو هم مثل من سعی در پنهان کردن آوا های زیادی که در سرت هست داری. بگو بدانم تو هم صدای مادری که جیغ می کشد و به دنبال فرزندش می گردد را شنیده ای؟ او گیج است ؛ نمی داند باید کجا برود و دقیقا چه کند فقط شنیده که مدرسه منفجر شده. دیگر آخر های این آهنگ است. دیوارهای خانه همسایه ای با عبور تانک فرو می ریزد، صدای جیغ، شلیکی به هدف، بوی خون و ایستادن تپش یک قلب… قطعه ام تمام می شود. تعظیمی نمایشی می کنم. خانواده ام برایم دست میزنند. صدای مردمی که از میزان بدبختی یکدیگر خبر دارند اما در عین حال یکدیگر را هل می دهند تا زودتر غذا یا کمک های “انسان دوستانه” به آنها برسد، برایم تداعی می شود. شاید هر لحظه فرزندشان از گرسنگی بمیرد.

راه اتاقم را پیش می گیرم. روی تختم دراز می کشم. بالاخره قرار است فردا با صدای مهربان مادر بیدار شوم ولی دلم می خواهد بدانم کودک سوری یا یمنی یا هر کودک دیگری که اگر زنده بماند باید جنگ را در تکاتک لحظات کودکی اش به یاد آورد، پیش از خواب احتمال بیدار شدن را میدهد؟ شاید ترجیح می دهند به جای بیدار شدن با نوای تیز جنگ و سیلی خوردن از حقایق بی رحم و تلخ، بیدار نشوند آخر میدانی، بر عکس پیانو که می توان با آن  آهنگ های بیشمار عاشقانه، غم انگیز، شاد، کودکانه، بزرگانه و… نواخت، نوای جنگ تنها یک سبک دارد. تداعیگر ویرانی، جدایی، فقر، بدبختی، گرسنگی و مرگ است.

کاری از دست من و تو بر نمی آید دوست من. ظلم این دنیا به اندک حس نوع دوستی در قلبهایمان می چربد. باید حواست باشد در این تاریکی حل نشوی. مسببان این وضع آشفته ی دنیا را می سپارم به خدا؛ همان خدایی که کودک 5 ساله سوری پیش از مرگ در باره اش گفت: « وقتی مردم، همه چیز رو به خدا می گم. ..» من به خودم قولی میدهم. تا آن زمان که بتوانم قدم محکمی برایشان بر دارم، هر دفعه که پیانو مینوازم به آنها فکر می کنم  اصلا برای آنها میزنم. بی تفاوت نخواهم بود. اما اکنون باید شکیبا بود تا آن روزی که همه  یکسان و برابر در پیشگاه پروردگارمان حاضر شویم. آن زمان پاسخ خیلی پرسش ها مشخص می شود. آن زمان آهنگ جنگ هم مانند آهنگ پیانو گوش نواز می شود.

نویسنده: کیمیا موسوی دبیرستان فرزانگان قائم‌شهر 

انشا سنجش و مقایسه کردن پیانو با جنگ پایه دهم

انشا مقایسه ای جنگ و پیانو درس 6 پایه 10

 

گردآوری توسط: مرجع انشا ensha.org

اخطار:

کپی برداری از مطالب “مرجع انشا” در سایت ها و وبلاگ ها ممنوع می باشد در صورت مشاهده مراتب به سایت ساماندهی و همچنین به DMCA Report از طریق گوگل گزارش داده خواهد شد. استفاده در مدارس و مکان های آموزشی هیچ مانعی ندارد.

درباره ی admin

با آرزوی موفقیت شما دانش آموزان گرامی

همچنین ببینید

لوگو مرجع انشا

جواب باهم بیندیشیم صفحه 20و21 شیمی یازدهم_بخش دوم

در این نوشته پاسخ پرسش‌های “ت و ث” را می‌خوانید. برای مشاهده بخش اول(پاسخ پرسش‌های …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

9 − یک =

لایسنس نود 32 آپدیت نود 32