سوال روز :ایران چند سال تاریخ و تمدن دارد؟

قطعه ای ادبی درباره یکی از موضوعات مورد علاقتان صفحه 54 دوازدهم

قطعه ای ادبی درباره یکی از موضوعات مورد علاقتان صفحه 54 دوازدهم

مهارت های نوشتاری دوازدهم صفحه 54

 

 

قطعه ای ادبی درباره یکی از موضوعات مورد علاقتان صفحه 54 دوازدهم

 

همانگونه که گفته شد دامنه موضوعات قطعه ادبی همه قلمروهای زندگی از سوگ و سور،

محبت و نفرت، کامیابی و ناکامی و پدیده های عینی و خیالی است.

قطعه ای ادبی درباره یکی از موضوعات مورد علاقتان بنویسید.

 

مطالب زیر به شما خواننده عزیز پیشنهاد میشود :

انشا کامیابی و ناکامی نگارش دوازدهم / کلیک کنید

انشا نگارش دوازدهم درباره محبت و نفرت / کلیک کنید

انشا درباره سوگ و سور نگارش دوازدهم / کلیک کنید

 

قطعه ادبی اول درباره پاییز :

تابستان با آن همه گرمی و سوز گرمایش به پایان رسید.

حال شروع نوعی با فصل پاییز است.

پاییز با آن ابرهای تیره اش که در آسمان کشیده میشود و باریدن باران ،

مارا یاد خاطراتی که حتی فراموش کرده ایم به یاد می آورد.

اما نمیدانم ! چرا پاییز با این همه زیباییش دلم را با خودش نمی برد.

چرا مثل فصل بهار ، انتظار آمدنش را نمیکشم.

پاییز فصل ریزش برگ درختان ، صدای خش خش درختان همچون موسیقی زیبا و دلنشین دل انسان

را با خودش به گذشته های دور میبرد.

هنگام آمدن فصل پاییز دیگر خورشید با گرمایش صورتم را نوزاش نمیکند.

نمیدانم هنگام بارش باران در فصل پاییز ، دوست ندارم بدون چتر زیر باران راه بروم.

آری دلم سبزی برگ های درختان را می خواهد.

پاییز دلتنگم میکند نمیدانم چرا !

فصل پاییز را دوست دارم اما انتظارش را نمیکشم.

 

قطعه ادبی دوم درباره باران :

خواب بودم ، صدای نم نم باران مرا از خواب بیدار کرد.

به سختی از جایم بلند شدم و راهی حیاط شدم.

آری ، صدای نم نم باران گویی خداوند با یکی از نعمت هایش موسیقی برای مخلوقاتش می نوازد.

یاد یک شعر افتادم :

چشمها را باید شست       جور دیگر باید دید
چترها را باید بست           زیر باران باید رفت

زیر باران رفتم و قطرات باران به زیبایی بر روی صورت میزد. خیلی جالب بود و حس تازه ای بود.

وقتی باران بر روی صورتم میزد هر قطره اش جان تازه ای میبخشید و زخم های روحی ام را التیام میبخشید.

زیر باران ، دستهایم را به سوی خداوند بلند کردم و چشمانم پر از اشک شد.

صیحه ای از دل آسمان بلند شد .

ناگهان درهای اسمان باز گشت و صیحه ای از دل آسمان بلند شد و بر قلبم نشست.

حرفهایم را زدم و و تمام دردهایم را به او گفتم.

 

قطعه ادبی سوم درباره باران :

مقدمه : در کنار موجهای خروشان دریا نشسته بودم و ناگهان یک قطره از آسمان که گویی

دلم را زیر پایم انداخت ، بر روی صورتم نشست.

صدفی را دیدم که موجهای خروشان و خشن دریا او را به ساحل اورده بود.

همین صدف که باران بر روی خانه اش میزد مرا وا داشت که انشا خودم را با نام باران شروع کنم.

تنه ی انشا :

ب : باران مرا یاد خانه ی گلی مادربزرگم می اندازد که هنگامی که آنجا بودم ،

باران را خیس میکرد و بوی خوشی به مشامم میرسید.

الف : آسمان ناراحت و دلگیر. هنگام بارش باران گویی آسمان دلتنگ میشود و بغض دارد.

چنان بر روی زمین گریه میکرد که گویی سالی است که آسمان نگریسته.

ر : آری رنگین کمان. هفت رنگی و نقش و نگارهای زیبایی که بر روی آسمان نگاشته میشود. گویی خداوند آسمان را نقاشی کرده است.

ا : آرامی و آرامش : وقتی باران میبارد تمام وجودم ارامش میگیرد.

قدم زدن زیر باران و نم نم بارش باران ، هر آدمی را به وجد میاورد.

قطره های کوچک باران مرا به یاد کودکی خودم می اندازد.

ن : نیلوفرهای خونمون. بارش باران و بعد هم سر به فلک کشیدن درختان باغچه هامون

و شکوفه دادن درختان و زیبا شدن نیلوفرهای خونه.

 

نتیجه گیری : باران زیباست . همچون باران باید زیبا بود. بارش باران خاطرات کودکی مرا تداعی میکند.

ای کاش باران همیشه باشد. آسمان ببار.

 

قطعه ای ادبی درباره یکی از موضوعات مورد علاقتان صفحه 54 دوازدهم

 

توجه     توجه     توجه

این مطلب کاملا اختصاصی بوده و هرگونه کپی برداری به هرنحوی از نظر ما اشکال دارد و حرام است.

درباره ی admin

با آرزوی موفقیت شما دانش آموزان گرامی

همچنین ببینید

لوگو مرجع انشا

جواب باهم بیندیشیم صفحه 20و21 شیمی یازدهم_بخش دوم

در این نوشته پاسخ پرسش‌های “ت و ث” را می‌خوانید. برای مشاهده بخش اول(پاسخ پرسش‌های …

2 دیدگاه

  1. حرام است؟😂😂😂😂😂

    • سلام.
      کپی برداری از مطالب ، در سایت ها و وبلاگ ها ممنوع و حرام است.
      استفاده در مدرسه و مکان های آموزشی مانعی ندارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

3 × چهار =

لایسنس نود 32 آپدیت نود 32